باغ رستوران...
دومین بار بود که مسیج می زد ... وقتی به حامد گفتم... گفت بنویس که دعوت داریم... نگاش کردم گفتم دروغ بگم... گفت دروغ چرا!!!... خوب دعوت داریم دیگه فردا افطار می ریم بیرون که دروغ هم نباشه...
راستش خودم راضی به اومدنشون نبودم... نه اینکه که بدجنس باشم... از این که یه بار دعوتشون کردم و تا لحظه آخر یعنی تا ساعت 9/30 شب که منتظرشون بودیم و هیچ خبری ازشون نشد... خودمون تماس گرفتیم و با کمال تعجب دیدیم خونه هستن و گفتن که جاری خانوم سردرد دارن و نمیان... حرصم گرفت!!... حامد به برادرش گفت که ما منتظر هستیم بیایین... اما گفتن که نمیاییم و خانومشون از سردرد خوابیدن!!!!...
ناراحت شدم... خیلی هم ناراحت شدم... این کارشون اصلا درست نبود... من تدارک دیده بودم براشون... با اینکه مادرشوهر و خواهرشوهر هم بودن اما خوب اونا رو هم حساب کرده بودم.. قضیه برای قبل از ماه رمضونه که یه شب خانواده حامد رو دعوت کردم ولی برادرشوهر و جاری و بچه هاش نیومدن...
تو چند باری که همدیگر رو دیدیم.. مدام عذرخواهی کرد و گفت که سردرد داشتم و چشمام باز نمی شد... من هم با لبخند نگاش می کردم و می گفتم ایشالله خوب می شی... همین!...
تا اینکه تو هفته پیش گفت می خواییم یه شب بیاییم خونتون.. بعد گفت ما که روزه نیستیم... شام میاییم.. برامون هم لازانیا با اون دسرهای جدیدت درست کن....
منم کم رویی رو گذاشتم کنار و گفتم... ما لازانیا رو ماه رمضون نمی خوریم... شما تشریف بیاریین از افطار بیایین...
دعوتشون می کنم اما گذاشتم برای بعد ماه رمضون!!!...
دیروز ساعت 3 بود که خواهرم (تای قولم) زنگ زد و گفت پایه هستین بریم شب فرحزاد... ما هم از خدا خواسته قبول کردیم..
اونا زودتر رفتن تا جا بگیرن.... ما هم ساعت 7 راه افتادیم.. همراه مامان و بابا...
رفتیم باغ دایی اکبر !!!...
افطار رو خیلی به موقع اوردن... افطار خوب و کاملی بود...
اما یه اشکالی که داشتن زود اوردن شام بود... با اینکه ما ازشون خواستیم که حداقل نیم ساعت بعد از افطار بیارن... اما وقتی داشتیم افطار می کردیم اوردن... بازم خوبه فقط دو تا برنج گرفتیم...
جوجه اش مخصوص بود.. باید بگم فوق العاده خوشمزه و تندددددددددد.... یعنی به حدی تند بود که باید پشت سرش آب و ماست می خوردی... :دی
اینم میوه آخرش...
اینم از پیشنهاد باغ رستوران...
بعضی رفتارا واقعا عجیبه نمیدونم ولی از اینکه کم رویی رو گذاشتی کنار خیلی خوشم اومد یعنی میشه منم بذارم کنار بعضی وقتا لازمههههه واییییییییییییییییییییییی چه عکسایی به نظره منم واقعا کامل بوده من یکبار با همسری که نامزد بودیم رفتیم فرحزاد راستش زیاد خوشم نیومد
چقدر غذاها وسوسه برانگیز هستن..نوش جونتون..چقدر رفتار جاریت بد بوده
دلیلشون اصلا اصلا اصلا موجهه نیست اینها که دم به دقیقه اس ام اس بازیشان و تلفن بازیشون براهه یعنی نمی تونستند یک زنگ کوتاه بزنند و عذرخواهی کنند و حتی بگویند که نمی توانند بیایند این کار را هم نمی توانستند بکنند آدمهایی که این قدر برای دیگران ارزش قایل نمی شوند که حتی یک زنگ بزنند ...دیگه دعوت کردن نداره همسرت درست میگه بگو نیستید و همینطور خیلی محترمانه بهشون بگو که اگر قرار بود نیایید لطفا یک خبر به ما می دادید و حتی بگو که از اینکارشون خیلی زیاد ناراحت هم شده اید اگر این کار را نکنید... این بار اولشان نخواهد بود و بار آخرشان هم نخواهد بود من خودم آدم بشدت جدی و وقت شناسی هستم و دوستانم هم این را میدانند چون همشون این تحربه را کردند که اگر کسی وقت شناس نبوده و یا خبر نداده روز بعدش که طرف زنگ زده مثلا عذرخواهی بکنه من اصلا تلفنش را هم جواب ندادم و حتی رابطه ام را باهاش قطع کردم برای همین اطرافیانم و دوستانم دیگه حساب دستشان هست و اگر قراره نیایند یک هفته جلوتر خبر میدهند ......[نیشخند]
دلیلشون اصلا اصلا اصلا موجهه نیست اینها که دم به دقیقه اس ام اس بازیشان و تلفن بازیشون براهه یعنی نمی تونستند یک زنگ کوتاه بزنند و عذرخواهی کنند و حتی بگویند که نمی توانند بیایند این کار را هم نمی توانستند بکنند آدمهایی که این قدر برای دیگران ارزش قایل نمی شوند که حتی یک زنگ بزنند ...دیگه دعوت کردن نداره همسرت درست میگه بگو نیستید و همینطور خیلی محترمانه بهشون بگو که اگر قرار بود نیایید لطفا یک خبر به ما می دادید و حتی بگو که از اینکارشون خیلی زیاد ناراحت هم شده اید اگر این کار را نکنید... این بار اولشان نخواهد بود و بار آخرشان هم نخواهد بود من خودم آدم بشدت جدی و وقت شناسی هستم و دوستانم هم این را میدانند چون همشون این تحربه را کردند که اگر کسی وقت شناس نبوده و یا خبر نداده روز بعدش که طرف زنگ زده مثلا عذرخواهی بکنه من اصلا تلفنش را هم جواب ندادم و حتی رابطه ام را باهاش قطع کردم برای همین اطرافیانم و دوستانم دیگه حساب دستشان هست و اگر قراره نیایند یک هفته جلوتر خبر میدهند ......[نیشخند] البته این خبر ندادن به شما در واقع یک بی احترامی بشما بوده و اگر جواب این بی احترامی را بهشون ندهی اون موقع ف
این جمع های خانوادگی محشرن
واای ضعف کردم از گشنگی.. نوش جونتون بانو جونم.. ایشالا همیشه از این جاهای خوشمزه برین و از دور هم بودن لذت ببرین
بانو جون تند تند اپ کن دلم واسه نوشته هات تنگه با اینکه این روزا اصلا وقت ندارم اما بازم میام چک میکنم همه رو
سلام بانو جون. نماز روزتون قبول باشه. خیلی دلم واسه نوشته هات تنگ شده بود عزیزم. خوش باشی.
غذاش که بهش میاد عالی باشههه * نوش جونتون
مگه شما کم رویی!!![تعجب]